وی از طراحان طرح جامع شهر تهران بود. همچنین در بازسازی شهر بم پس از زلزله ویرانکننده آن نقش داشت. دکتر بهزادفر هماکنون چندین تالیف در حوزه شهرسازی به نام خود ثبت کرده و مقالات علمی بسیاری نیز منتشر کرده است. گفتوگو با وی از آنرو جذاب است که وی در کنار دغدغههای شهرسازی، پدیده شهر را از تمامی منظرها مورد بررسی قرار میدهد. در یک بعدازظهر زمستانی هنگامی که هوا سوز زمستانیاش را بر شهر تهران گسترده بود، به دفترش در معاونت پژوهشی دانشگاه علم و صنعت رفتیم. متن گفتوگوی ما با وی درزیر میآید.
- تهران کوچه باغها سالهاست به فراموشی سپرده شده و این شهر در حال حاضر پهنهای است بیمهار از سیمان و آهن. این شهر چه بود چگونه به این روز درآمد؟
تهران شهری است که شهریتش را با 15هزار نفر شروع کرد و الان هم بدون احتساب شهرکهای حومه، دارای 8میلیون نفر جمعیت است. تهران در روزگار گذشته شهری بود که بین 2شهر دیگر قرار داشت؛ شهر شمیران در شمال و شهر ری در جنوب. مجموعه شهری تهران، شهری ری و شیمرانات یک مجموعه تاریخی و در عین حال یک حوزه زیستمحیطی یکپارچه و گردشگرطلب و به اصطلاح ییلاقی را تشکیل میداد.
این شهر که روزگاری ییلاقی بود، بهتدریج به شهری بدل شد که با گذشتهاش تفاوت بسیار داشت. هماکنون اگر میگویم تهران؛ یعنی در فاصله مرکز این شهر و تجریش و شهر ری بیش از 70 الی 80روستا وجود داشت. اما واقعیت این است که تهران در جایگاه خودش یک باغشهر بود. مجموعهای از روستاهای مختلف از عباسآباد گرفته تا ولنجک، زعفرانیه، ازگل، تجریش، دربند، دارآباد و... که این مناطق یا روستا بودند یا حوزههای باغات وابسته به کسانی که زیستگاه ییلاقیشان در آنجا مستقر بود.
اما در طول 30 سال گذشته، تهران نه تنها گسترش یافت بلکه به جمعیتش نیز به نحو حیرتآوری افزوده شد. الان این شهر 745کیلومتری بیش از 70 الی 80روستای پیرامونیاش را بلعیده است و تمام آن مناطق ییلاقی و روستایی که از شمال به جنوب اختلاف ارتفاع 1500متر از سطح دریا داشتند به مجموعه شهریاش پیوسته است. این در حالی است که تهران در گذشته از شمال به جنوب، مجموعهای از باغهای زیبا با جمعیت اندک بود. در این شهر وسایل نقلیه آلودگیزا وجود نداشت.
اما در طول چهاردهه گذشته شرایطی پیش آمد که توسعه جمعیتی آن غیرقابل کنترل شد و وسایل نقلیه دودزا در آن افزایش یافت و مهمتر از همه تمامی این وسایل از استانداردهای روز دنیا نیز فاصله داشت. این عوامل در یک ارزیابی سریع، شهری را بهوجود آورد که پایگاه زیستمحیطی خودش را از دست داد.
این واقعیت که یک شهر هنگامی میتواند بهطور متوازن رشد کند که پایگاه اقتصادی، اجتماعی، محیطی و سیاسی همه با هم بهطور سیستماتیک کار کنند. یکی از شاخصههای ساختاری کردن که زیست بوم پایدار تهران را حفظ میکرد، روددرههای تهران بود که بعد از توسعه آن، درون مجموعه شهری تهران جای گرفت. تهران دارای 7 رود دره طبیعی بود. وردیج یا وردآورد، کن، فرحزاد، اوین و درکه، دربند، دارآباد و سرخهحصار، 7رود دره مجموعه شهری تهران را تشکیل میدهند. این روددرهها رگهای حیاتی و تنفسگاههای شهری تهران شدند و اکنون جایگاهی ویژه در زیست بوم این شهر دارند.
- اهمیت و تاثیر آنها برای شهر تهران چیست؟
این روددرهها در جهت شمالی جنوبی قرار گرفتهاند. این در حالی است که محور گسترش شهر تهران شرقی غربی بود. از طرفی باد غالب تهران غربی شرقی است. صنایع آلاینده شهر هم در غرب شهر استقرار یافتهاند و اگر قرار است که باد از غرب به شرق وزیده شود، در همان بدو ورود به تهران آلوده میشود. بنابراین بادهایی که در تهران میوزند، آلودگی صنعتی را به شهر منتقل میکنند.
تهران در گذشته انبوهی از فضاهای سبز را داشت، بهویژه درختکاری عامل بازدارنده آلودگی محسوب میشد و تهران را سرحال و پایدار و زیستپذیر حفظ میکرد. اما در سالهای اخیر اکثر فضاهای سبز از بین رفته و یک حداقلهایی مانده است.
مهمترین این حداقلها روددرهها و برخی تپههای تهران است. جهت روددرهها شمالی جنوبی است. این روددرهها رودخانههای دائمی بودند که بهتدریج تبدیل به رودخانه فصلی شدهاند. عملکردشان درست عمود بر بادهای غالب است. اگر بتوان در این روددرهها عرصههای عمومی و فضای سبز ایجاد و از طریق ایجاد پوشش گیاهی مثل پارکها آنها را سرسبز کرد، میتوان بهطور جدی از تشدید آلودگی جلوگیری کرد.
از بعد غیرزیستمحیطی و از منظر ابعاد زیباشناسی هم اگر بخواهیم این روددرهها را بررسی کنیم، از نظر طبیعی و عناصر ساختاریاش روددرهها بهدلیل داشتن ویژگیهای طبیعی میتوانند زیبا و مطلوب باشند و جاذب اذهان گردشگر؛ بهویژه که این مناطق فضاهایی هستند که برای ورزش و تفریح و استراحت میتوانند مفید باشند.
موضوع دیگر توسعه روددرهها، تعدیل تراکم شهری است. تهران در طول نیم قرن گذشته، ساختوساز شتابان را تجربه کرده است. ایجاد فضای سبز در روددرهها میتواند تعدیل تراکم در شهر را بههمراه داشته باشد. هر چه فضای ساخته نشده بیشتر داشته باشیم، تراکم کمتر را نیز خواهیم داشت.
- آیا بهنظر شما تهران واقعا یک باغشهر بود؟
تئوری باغشهر برای نخستین بار توسط هاوارد، تئوریسین انگلیسی طراحی شد. این تئوری میخواست روستاهای پرباغ و سرسبز را با شهر تلفیق و توأمانی از صنعت و طبیعت ایجاد کند. وی یکسری شهرک را پیشبینی کرد که داخل باغها و مزارع بودند و مردم در مناطقی مانند روستاهای مجلل دور از شهر اصلی که فضایی سرسبز داشتند زندگی میکردند و شهرکهایی شبیه روستا بودند. این تئوری گام اول شکلگیری باغشهر بود.
تهران نیز شباهت زیادی به این توصیف باغشهری داشت؛ شهری بود که اطرافش در شمال و جنوب و شرق و غرب پوشیده از روستاهای سرسبز بود و درختان مثمر، حاشیه این شهر را در بر گرفته بودند، با انبوهی از سامانههای آبرسانی. در تهران، هم رودخانه وجود داشت و هم چشمههای طبیعی بسیاری میجوشید. صدها قنات نیز در تهران بزرگ جاری بود که تاکنون بخش عمدهای از آنها دایر است و بخشی نیز بایر.
بهعنوان مثال خیابان ولیعصر(عج) هماکنون تعداد زیادی قنات دارد. همین سامانههای آبرسانی در تهران باعث شد که بهطور طبیعی مجموعه شهری تهران بتواند به سمت یک باغشهر پیش برود. این مجموعه شهری شامل باغ و مجموعه گیاهی گسترده بود. البته منظور از باغشهر صرف وجود باغ نبود. توپوگرافی طبیعی یک منطقه در شکلگیری باغشهر نیز دارای اهمیت است که تهران این ویژگی را دارد.
- آیا میتوان گفت که تهران بهدلیل بیتوجهی به پهنههای زیستی بهتدریج سامانههای اجتماعی و اقتصادیاش را نیز از دست داد؟
به زبان بهتر باید بگویم که قابلیت زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی تهران با همدیگر و یکباره خدشهدار شد. در تئوری توسعه پایدار گفته میشود یک حوزه حیاتی و آبادی هنگامی پایدار است که 3عامل اصلی آن با هم کار کنند.قابلیت اقتصادی با سامانه ارزشگذاری رونق تعریف میشود. قابلیت اجتماعی با سامانه ارزشگذاری عدالت معنا مییابد و زیستبوم هم با سامانه ارزشگذاری یکپارچگی تعیین میشود. این سه بخش گسترهای با همستان است که واجد رونق اقتصادی، یکپارچگی اکولوژیکی و عدالت اجتماعی باشد.
این سه گستره در تهران با هم تخریب شدهاند. تهران قدیم با یک جمعیت محدود، در کشاورزی رونق داشت. مرکز تولید بسیاری از بهترین انواع محصولات کشاورزی در مجموعه شهری تهران واقع شده بود. بهعنوان مثال بهترین محصول انجیر در درکه تهران به عمل میآمد یا انار کن مثال زدنی بود اما هنگامی که مجموعه شهری تهران شکل گرفت، این کارکردش از دست رفت و رونق کشاورزی و به تبع آن اقتصادی دستخوش تغییر شد و در کنار رونق اقتصادی، سامانه زیستمحیطی و عدالت اجتماعی آن نیز خدشه دار شد.
شمال و جنوب به معنای نبود عدالت اجتماعی در تهران وجود داشت. اگر تهران شمال وجود داشت بهخاطر شرایط اقتصادی خاص خودش بود. قبل از اصلاحات ارضی اینگونه بود و بزرگ مالکان که هر کدامشان مالک یک یا چندین روستا بودند، در شمال تهران برای خود مناطق ییلاقی ایجاد کرده بودند. روستا، هم پایگاه اقتصادی بزرگ مالکان بود و هر مالک یک کاخ تابستانی هم در آن روستا داشت و هم اقتصاد را به شیوه خود حفظ میکردند و هم زیست بوم را. اما در آن روزگار خبری از عدالت اجتماعی نبود.
- موجودیت الان پایتخت اما تفاوت ماهوی یافته است.
بله. تهران الان یک نفتشهر است. اقتصاد گذشتهاش را از دست داده و برای بهدست آوردن عدالت اجتماعی رونق اقتصادی خود را از دست داده و همچنین زیست بومش را.
- آیا میتوان گفت که تهران در طول حیات دویست سالهاش، توانسته شهری مولد باشد؟
تهران به دلایل مختلف شهری مولد بود. جایگاه ژئوپلیتیکش از زمان صفویه که برای نخستین بار در تاریخ مورد توجه شاهطهماسب قرار گرفت، موید این نکته است. در واقع دلیل توجه شاه طهماسب صفوی به تهران 2عامل بود؛ اول ارزش ژئوپلیتیک و دوم ارزش زیستمحیطی این شهر. ارزش ژئوپلیتیک این شهر در زمان قاجار به این دلیل کشف شد که ایل قجر در شمال اسکان داشت و از طرفی حاکمان صفوی به خاطر کنترل آنها در شمال و همچنین دلنگرانیهایشان از جنوب و غرب تصمیم گرفتند به تهران اهمیت بیشتری بدهند. تهران بهترین نقطه برای پایتختی بود چراکه بلندترین رشتهکوه کشور در کنار آن قرار داشت و از سوی دیگر تامین آبش نیز بسیار راحت بود.
اما این شهر خیلی ناگهان رشد کرد و یکباره اقلیمش را نیز تحتتأثیر قرار داد. تهران از آن روزهایش فاصله بسیاری گرفته است.در طول 3دوره تاریخی عصر قاجار، عصر پهلوی و دوران معاصر فعلی عناصر شکلدهنده واحد شهری تهران عناصر متکثری هستند که در تمامی این سه دوره رشدی ناسازگار با هم داشتند. یک شهر هنگامی رشد فرهنگی پیدا میکند و اقتصادساز میشود که تحولاتی بین فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و کالبدی آن با یک شتاب همسان به جلو برود. وقتی که حکومت صفویه در اصفهان شکل میگیرد، استحکامات حکومت صفویه شتابی سازگار با تحولات اقتصادی و فرهنگی مییابد. بهعنوان مثال بسیاری از علمای جبل عامل به اصفهان کوچ میکنند. کسی باور نمیکند که خاندان صفویه در شمال ایران ریشه دارند و از کشور آذربایجان که قبلا جزئی از خاک ایران بود، آمده بودند.
حکومت قاجار وقتی تهران را بهعنوان پایتخت انتخاب کرد، تمامی پادشاهان یا به فئودالها وابسته بودند و یا به کشورهای اروپایی. اقتصاد ایران در جایگاه خودش اقتصادی کم توان بود. در دوره پهلوی نیز اینگونه بود. در سال 1351 هنگامی که نفت بهعنوان محصولی استراتژیک شناخته شد و به لحاظ قیمت رشد کرد، کشاورزی بهتدریج از بین رفت و اقتصاد نفت موتور محرک تهران و همه شهرهای کشور شد.این در حالی است که در تمام طول تاریخ، شهر هنگامی شهر میشود که تمام عوامل محیطی شکلدهنده آن، در سازگاری با همدیگر در سرعتی هماهنگ با هم رشد کنند. در آن صورت شهر میتواند منشأ بسیاری از تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شود.
هنگامی که در دورهای اقتصاد شهر وابسته به نفت میشود، فرهنگ آن نیز متاثر از این درآمد تغییر میکند، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که رشدی هماهنگ داشته باشد و امروزه شاهد شهر مولد باشیم.